سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

طبیعت گردی- آهار

چند هفته ای بود که با بابا برنامه گذاشته بودیم بریم آهار چون واقعا تو این فصل مثل بهشته، اما هر دفعه تنبلی میکردیم. امروز صبح از خواب که بیدار شدیم صبحانه خوردیم آماده شدیم و دیگه تقریبا ساعت 12 بود که رفتیم به سمت آهار. به روستا که رسیدیم ورودی روستا رو بسته بودن و نمیذاشتن بریم داخل، این بود که ماشین رو پارک کردیم و کلی پیاده روی کردیم تا تازه رسیدیم به میدون اصلی روستا. اولش به بابا گفتم چون خیلی راه زیاده برگردیم و یه روز دیگه با آمادگی بیشتر بیایم اما بابا گفت دیگه که اومدیم بریم. خلاصه بعد از کلی پیاده روی افتادیم تو مسیر اصلی روستا و طبیعت زیبای آهار، هرچند بافت روستا نسبت به قبل خیلی تغییر کرده بود اما هنوزم زیبا بود...
9 آبان 1399

جایزه جین وست

از سه شنبه که خبر فوت ناگهانی پدر همکارم رو شنیدم خیل حالم بد بود، سه شنبه تا شما و بابایی و مامانی برسید کف خونه و کابینتها و سرویس ها رو با وایتکس ضدعفونی کردم بعد تلفن و ریموت ها و دستگیره ها رو الکل زدم، از وقتی هم که اومدید با ماسک بودم البته مامانی و بابایی هم طبق معمول با ماسک بودن. تا پنج شنبه صبحم تمام تایمی که خونه بودم از اتاق بیرون نیومدم، شبها هم پیش شما نخوابیدم، پنجشنبه صبح با هم رفتیم بیمارستان نیکان هرچند خیلی بهتر بودم اما برای اطمینان و سلامت خودمون و عزیزانمون مصر بودیم که تست بدیم. خلاصه تست رو دادیم و برگشتیم خونه و فردا وقتی جواب رو گرفتیم و خیالمون راحت شد تو مسیر برگشت به خونه رفتیم سیوان که بابا شلوا...
2 آبان 1399

آتش نشانی

امروز صبح بابا مسعود زنگ زد تا با عمو حال و احوال کنه، عمو محمد بیرون بود وقتی گفتی میخوام با امیرعلی حرف بزنم عمو گفت امیر علی خونه داره مشق مینویسه. تا بابا مسعود با عمو صحبت میکرد گفتی بابا درسام مونده، منم باید مش(مشق)بنویسم، عمو هم گفت آفرین رنگ آمیزیاتو انجام دادی عکس بگیر برام بفرست میخوام بهت جایزه بدم. از اول مهر که برات کتابهای پاییزک رو گرفتم قرار شده هر روز با خاله سارا یک بخشی رو انجام بدی، هرچند مفاهیم کتابو قبل تر خاله باهات کار کرده و تا آخر کتاب رو هم که پرسیدم خوب بلد بودی ولی خوب سر نشستن و رنگ آمیزی خیلی با خاله کنار نمیای و خاله میگه سریع خسته میشی میگی بریم بازی یا میگی خاله حالا نوبت توست رنگش کنی....
2 آبان 1399